محمد قاضی سرآمد جهان ترجمه ایرانیها و چهره برجسته ترجمه
16 مرداد 1396 - 12:18
محمد قاضی سرآمد جهان ترجمه ایرانیها و چهره برجسته ترجمه
محمد قاضی پس از ترجمه کتاب «Claude Gueux by Victor Hugo» به مزاح میگفت: من ترجمه را با ولگردی شروع کردم! موتورهای جستوجوگر در فضای مجازی در مقابل نام مترجم «کلود ولگرد» که در سال 1317 به مطبعه و کتابفروشیها رسیده است؛ عکس مهاجم تیم فوتبال سرخابیهای پایتخت را نشان خواهد داد.
دوزادهم امرداد، زادروز 98 سالگی مترجمی است که باور داشت سعادت از آن کسی است که زندگی و مرگشان تأثیری در جامعه داشته باشد. باید خداوند را شکرگزار باشیم که محمد ثالث سومین فرزند «میرزاعبدالخالق قاضی» مانند دو برادر همنام دیگرش فوت نکرد. از او نقل میکنند «… محمد ثالث من هستم و خدا رحم کرد که شهید ثالث نشدم.» مترجم کتاب «در آغوش خانواده» نوشته هکتور مالو در تقدیمنامه کتاب مستطاب «خاطرات یک مترجم» مینویسد:
«کتاب خاطرات خود را به دختر عزیزم مریم و به پسر عزیزم فرهاد تقدیم میکنم تا بخوانند و بیشتر از سرگذشت پدر پیر و زحمتکش خود باخبر شوند.» مترجمان نوجو برای آنکه راه را بیراهه نروند خواندن دو کتاب «خاطرات یک مترجم» و «سرگذشت ترجمههای من» ضروری است. باید افتخار کرد که در زمانهای زیستهایم که در آن «محمد قاضی» نفس میکشید. او مترجم «درد ملت»، «آزادی و مرگ»، «ماجراجوی جوان»، «آخرین روز یک محکوم»، «زوربای یونانی» و… بود. قاضی بود که «سپید دندان، جک لندن» و «شازده کوچولو، آنتوان دو سنت اگزوپری» را به نسل دهه چهل و بعدازآن معرفی کرد. یکصد و چهار سال پیش در چنین روزی پای به جهان هستی گذاشت؛ و در 24 دیماه 1376 به سفر ناگذشتنی به دیگر سو رخت بست. آقای مترجم تولدتان مبارک…/
زندگی نامه محمد قاضی مترجم برجسته ایرانی
محمد قاضی فرزند میرزاعبدالخالق قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی ایران به دنیا آمد. وی در کتاب سرگذشت خود به نام خاطرات یک مترجم مینویسد: پدر من ابتدا یک فرزند به نام محمد داشت که فوت کرد، سپس یک دختر داشت، آنهم فوت کرد، خداوند پسر دیگری به پدر و مادرم داد و به دلیل اینکه پدرم به نام محمد علاقه داشت نام این کودک را نیز محمد گذاشت، اما این محمد ثانی هم بعد از مدتی فوت کرد؛ اما پدرم دست از تلاش برنداشت و دوباره صاحب فرزند پسر دیگری شد و نام وی را نیز محمد گذاشت. این محمد ثالث من هستم و خدا رحم کرد که شهید ثالث نشدم. میرزاعبدالخالق امامجمعه مهاباد بود. محمد قاضی آموختن زبان فرانسه را در مهاباد نزد حسین حزنی مکریانی (گیو مکریانی) آغاز کرد.
قاضی در سال ۱۳۰۸ با کمک عموی خود میرزا جواد قاضی که از آلمان دیپلم حقوق گرفته بود و در وزارت دادگستری کار میکرد، بهتهران آمد و در سال ۱۳۱۵ از دارالفنون در رشته ادبی دیپلم گرفت. در سال ۱۳۱۸ دورهٔ دانشکده حقوق دانشگاه تهران را در رشتهٔ قضایی به پایان برد. او در طول این دورآنهمیشه جزو بهترین شاگردان زبان فرانسه بود. از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۰ دورهٔ خدمت نظام را با درجهٔ ستوان دومی در دادرسی ارتش گذراند.
محمد قاضی در مهر ۱۳۲۰ به استخدام وزارت دارایی درآمد. در سال ۱۳۵۵ از خدمت دولتی بازنشسته شد. وی از اعضای حزب توده ایران بود و به عقاید خویش وفادار ماند.
از ابتدای دههٔ ۱۳۲۰ با ترجمهٔ اثری کوچک از ویکتور هوگو به نام «کلود ولگرد»، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پسازآن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت. در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یک سال و نیم وقت برای ترجمهٔ جزیره پنگوئنها اثر آناتول فرانس، بهزحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند، اما سه سال بعد که این اثر انتشار یافت، به دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، آناتول فرانس از ردیف نویسندگان بی بازار که کتابشان را در انبار کتابفروشان در ایران خاک میخورد به درآمد. دراینباره نجف دریابندری در روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان «مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد» نوشت. در سال ۱۳۳۳ کتاب «شازده کوچولو» نوشتهٔ سنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدید چاپ شد. محمد قاضی با ترجمهٔ دورهٔ کامل «دن کیشوت» اثر سروانتس در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزهٔ بهترین ترجمهٔ سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد.
محمد قاضی پس از بازنشستگی به فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخت که حاصل این دوره ترجمهٔ کتابهای «باخانمان» از هکتور مالو، «ماجراجوی جوان» از ژاک ژروند و «زوربای یونانی» از نیکوس کازانتزاکیس است.
محمد قاضی در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار شد و هنگامیکه برای معالجه به آلمان رفت، بیماری تارهای صوتی و نای او را گرفته بود و پس از جراحی، به علت از دست دادن تارهای صوتی، دیگر نمیتوانست سخن بگوید و از دستگاهی استفاده میکرد که صدایی ویژه تولید میکرد. بااینحال کار ترجمه را ادامه داد و ترجمههای جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش انتشار مییافت. وی ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است.
از آثار مهم ترجمهشده توسط او میتوان به «دن کیشوت» اثر سروانتس، «نان و شراب» اثر اینیاتسیو سیلونه، «آزادی یا مرگ» و «در زیر یوغ» نام برد. وی بیشتر از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه میکرد. همچنین آثاری را از روسی و کردی به فارسی برگرداند. او در مقدمه کتابهایش بسیار تحلیلهای عالی و عقاید جالبی را گنجانده که کتابهای مورد ترجمه او را بسیار جذابتر میکند. او در مقدمه کتاب زوربای یونانی، خود را «زوربای ایرانی» نامیده است.
خودش میگوید: «من زوربای ایرانی هستم».
محمد قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۷۶ در ۸۴ سالگی در تهران درگذشت. همسر وی، «ایران» پیش از او درگذشته بود. محمد قاضی در شهر زادگاه خود مهاباد به خاک سپرده شد.
در فروردین ۱۳۸۶ خورشیدی در کوی دانشگاه مهاباد از مجسّمه محمد قاضی به بالای چهار متر ساختهٔ هادی ضیاءالدّینی پردهبرداری شد.